۰۵ آذر ۱۳۸۹

هیچکی همکاری نکرد
اگه این موهای لعنتی صاف بود یا بیشتر می موند
اگه این پوست لعنتی روشن تر بود
اگه این چشمای لعنتی عسلی بود
اگه این عضله های لعنتی ورزیده تر بود٫ بالا بلندی داشت
کار به اینجا نمی کشید

۰۴ آذر ۱۳۸۹

برا شاشوندن سگت هم میومدم
برا خداحافظی هم نیومدی

۳۰ آبان ۱۳۸۹

صبح تا شب باید کار کنن
قوانین فیزیک
چه ما خواب باشیم چه نباشیم
هیچ کاری نمی تونن بکنن غیر این
هیچ تخطی پذیرفتنی نیست
چون اثبات شدن
قوانین فیزیک
ثبت شدن که تو چهارچوب کار کنن
و اونا اسیر اثباتشون
ومن اسیر تو
که با تو تعریف میشم

۲۹ آبان ۱۳۸۹

تا پیر نشدم
بیا

۲۵ آبان ۱۳۸۹

اول خیلی زنگ می زدی
بعد کم شد
بعد من هی زنگ زدم
بعد جواب ندادی
بعدم پیش شمارت شد ۰۰۱

۲۱ آبان ۱۳۸۹

اگه چشمات نبود
اینجام نبود

۱۷ آبان ۱۳۸۹

خارج
امید دیدن اتفاقیت رو هم در من کُشت