با هرقدمی که ور می داشتی نمی دونستی شاید
یه سری سلول ها می میرن
از پله ها که می یومدی بالا
یکی به گا می رفت
با آبتین در سرسرا
یکی نا بود شد و تموم شد
همون روز همون جا تو سرسرا
تموم شد
یه سری سلول ها می میرن
از پله ها که می یومدی بالا
یکی به گا می رفت
با آبتین در سرسرا
یکی نا بود شد و تموم شد
همون روز همون جا تو سرسرا
تموم شد