۰۷ بهمن ۱۳۸۸

رفتن همیشه رفتن

صدای زندگی با تمامی بلندی اش در گوشم صدا می زند
با باد سرد زمستان که با گوشهایم بازی می کند
با نگاه عجیب سرشار از عشق مادرم
با سرخی گونه هایم
با سرخی گونه ها یت
و من نمی دانم بروم یا بمانم

۵ نظر:

magoldfish گفت...

چقدر قشنگ بود!!
من فک می کنم وقتش که برسه می دونی بری یا بمونی

R. گفت...

chakeram doci jun

... گفت...

gom shodi to faseleye beyne mondano raftan?

magoldfish گفت...

nemineVC dige chera?
albate khube,mese man injuri ravanie neveshtan nisti!vali khob benevis,kam ham shode benevis..

...مردی که گفت...

همه ی سفر ِ من همینه
از من ِ من تا تو رفتن
همیشه به خود برگشتن
برگشتن و نرسیدن
. . . .